میسپارم دستانم را به دست هایت که سرد است

مرا از بی مهری فصلها چشمه هایی بی امید سهم است

 

می نویسم با  جوهر تلخ رنگ عشق تو  که ماندم اسیر در خرابات دلم بی روی رخ تو

 

می نویسم از تو بر برگ های سفید دفترم  با جوهری که دیگر نیست رنگی در آن 

 

وای که لبانم می گویند از حدیث تلخ بغض ها

 

وای که چشمانم می گویند از سیل زمستانی اشک ها

 

اندوه ، اندوه ، اندوه که تنها می شوند قلب ها

 

اندوه ، اندوه ، اندوه، که می سوزد و خاکستر میشوند عاشقانه ها

 

اندوه که شیشه ها بودند و شدند تکه ها.

 

چه گویم که  عشقت گیر کرده در رگ ها

 

از واریس پاها بگویم یا سرخی دست ها

 

به باورم دیگر نمانده امید در نفس ها


محمدجلال ژاله   ,ها ,اندوه ,، ,امید ,بی ,ها   ,اندوه ، ,  اندوه ,، اندوه ,اندوه کهمنبع

عشق رفت و دیگر به خانه برنگشت

به زودی می آید خدا

حدیث عشق شعر زیبای جلال ژاله ا فایل صوتی این شعر جهت دانلود قرار داده شده است.

در هر کجا که باشی

شکست

اسمت را بهار گذاشتم..

dgd

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قیمت انواع ریموت کنترل ساگا 01 هنرمندانه طراحی وب سایت و انواع اپلیکیشن |سارین وب نرده پیش ساخته اجناس فوق العاده گل و بلبل ansleyfjrsj76 sitio رسم ورسوم pedarjepeto